جدول جو
جدول جو

معنی خوره جهان - جستجوی لغت در جدول جو

خوره جهان
(خوَ / خُ رَ / رِ یِ جَ)
ملک یا قوه ای که نضارت و طراوت جهان را دارد. (یادداشت مؤلف) : روزی فرزند بلخی... بصحرا رفته بود، سه مرد دید با هیکلی جسیم و هیبتی عظیم که بهم مناظره میکردند، یکی میگفت که خورۀ جهان بهتر، دیگری میگفت که حافظ عالم برتر، سیم می گفت که قابض ارواح مهیب تر. چون او را از دور دیدند گفتند که او را حاکم کنیم و احکام او را امتثال نماییم. چون نزدیک آمد احوال عرض دادند، جوان جواب داد که نضارت عالم و طراوت جهان دایم نباشد، زمستان از نضرت ذبول یاود و از طراوت هم چنین است از آنکه بعض از جهان خرابست، حراست حارس خرابی را مفید نیست اما جان گیر بهتر است از آنکه در اقطار عالم و هر جای جهان بر جملۀ حیوانات اوامر او نفاذ دارد هیچ حیوانی را از اذعان او اضراب ممکن نگردد. (روضهالعقول)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا جَ / جِ یِ جَ)
لقب محمود بن محمد گیلانی، معروف به نجم الدین گیلانی است. او راست: کتاب ریاض الانشاد. (یادداشت بخط مؤلف)
لقبی از القاب پیغمبر اسلام. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نِ جَ)
کنایه از سرخی است، کنایه از شفق. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). کنایه از سرخی شفق است. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(رِ خُ رَ / رُو)
دهی از دهستان شاندرمن که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 139 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ جَ)
دهی است جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان، واقع در 33هزارگزی باختر ماه نشان و 12هزارگزی راه مالرو عمومی. این دهکده کوهستانی با آب و هوای سردسیری و 816 تن سکنه می باشد. آب از قنات و رود خانه محلی و محصول آن غلات و انگور و قیسی و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا